سوره کهف داستان از مردم از غار (Ashabu کهف) می گوید.
الکف (عربی: الكهف ، "غار") هجدهمین فصل (سیره) قرآن با 110 آیه (āyāt / ayat / ayah / aat) است. با توجه به زمان و پیشینه زمینه وحی (asbāb النوزیل) ، این یک سوره "مکن (مکی)" قبلی است ، به این معنی که گمان می رود در مکه (مکه) نازل شده است ، بجای بعداً در مدینه (مدینه). / مدینه).
سوره کهف داستان مردم غار (اشابو آل کهف) را می گوید ، سوره کهف سوره بسیار معروف القرآن است و بیشتر مردم می خواهند هر روز یا هر جمعه این سوره قرآنی را گوش دهند یا بخوانند. برای راحتی آنها ، ما این برنامه را ساخته ایم تا این سوره را در هر زمان و هر مکان توسط آیت بخوانید.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
"کسی که ده آیه اول سوره کهف را به خاطر آورد ، در برابر دژجال (ضد مسیح) ایمن خواهد بود." (مسلمان)
دجالل یکی از چهره های برجسته آخر زمان است و او ویرانی را برای بشر به ارمغان می آورد. او ویرانی و ویرانی را به جهانیان خواهد آورد و به دلیل قدرت خود مردم با ایمان کم و ضعیف به سوی او روی خواهند آورد و با او جمع می شوند. در آن زمان کسانی که ایمان آورده اند از خداوند متعال کمک می کنند تا از آنها در برابر نابودی او محافظت کند.
حضرت ابن ماردویه آل داییه (ره) فرمود که پیامبر اکرم (ص) در حدیثی فرمود:
وی گفت: "هر کس سوره کهف را در مورد یوم الجامعه بخواند ، 8 روز از تمام فتنه ای که اتفاق می افتد مصون است. وقتی دجال بیرون می آید ، از او مصون می شویم. "
در صحیح مسلمی یک حدیث (حدیث / حدیث / حدیث) وجود دارد که می گوید حضرت محمد (ص) فرمود (در رابطه با مسیح دروغین ، المسیح اد دجال):
"کسی که در بین شما برای دیدن او زنده می ماند ، باید آیات آغاز سوره کهف را بر او تلاوت کند"
- صحیح مسلم ، کتاب 41 ، شماره 7015
"هر کس روز جمعه سوره کهف را بخواند ، باید بین دو جمعه برای او بدرخشد."
مورخ و حقیقت نویس مسلمان عرب ، ابن اسحاق ، در شرح حال سنتی خود از مسلمانان از حضرت محمد (ص) ، صراط رسول (رسول) الله گزارش داد که هجدهمین سوره قرآن (که شامل داستان ذو القرنین) است ، آشکار شد. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به دلیل برخی سؤالات مطرح شده توسط خاخام ساکن در شهر مدینه - این آیه در دوره مکه زندگی حضرت محمد (ص) نازل شد. به گفته ابن اسحاق ، قبیله محمد ، قریش قدرتمند ، نگران قبیله خود بودند که ادعای نبوت را آغاز کرده بودند و آرزو داشتند که در مورد موضوع با مشاغل خاخام مشورت کنند. قریش دو مرد را به خاخامهای مدینه فرستاد ، و استدلال كرد كه آنها از كتاب مقدس و درباره پیامبران خدا دانش برتر دارند. این دو مرد قریشی قبیله خود یعنی حضرت محمد (ص) را به خاخام توصیف کردند.
خاخام ها به مردان گفتند كه از حضرت محمد (ص) سه سؤال بپرسند:
آنها [خاخامها] گفتند: "سه چیز را از او بخواهید كه ما به شما خواهیم گفت كه بپرسید ، و اگر او به آنها پاسخ دهد ، پیامبرى است كه فرستاده شده است ؛ اگر این كار را نكرد ، او چیزهایی را می گوید كه صحیح نیست. در این صورت چگونگی برخورد شما با او به عهده شما خواهد بود .از او درباره برخی از جوانان در دوران باستان سؤال کنید ، داستان آنها برایشان چه حکایتی عجیب و شگفت انگیز است از او در مورد مردی که بسیار سفر کرده است سؤال کنید. به شرق و غرب زمین رسیده است. داستان او چیست و از او درباره روح (روح یا روح) سؤال کنید - چیست؟ اگر او درباره این چیزها به شما بگوید ، پس او پیامبر است ، پس از او پیروی کنید ، اما اگر او به شما نمی گوید ، پس او مردی است که امور را تشکیل می دهد ، بنابراین با او رفتار کنید که مناسب می بینید. "
به گفته ابن اسحاق ، هنگامی که حضرت محمد (علیه السلام) از سه سؤال از خاخام مطلع شد ، او گفت که صبح جوابها را خواهد داد اما نگفت "اگر خدا بخواهد (در شا الله)". محمد پانزده روز مشتاقانه منتظر وحی بود. حضرت محمد (ص) تا آن زمان به این سؤال پاسخ ندادند. شک در حضرت محمد (ص) در بین مردم مکه شروع به رشد کرد. سپس پس از پانزده روز ، حضرت محمد (ص) وحی الکف را به عنوان پاسخی برای سؤالات دریافت کرد.