داستان معکوس سه خواهر کوچک قلب گرم!
[مقدمه]
من با سه خواهر کوچکترم زندگی کردم که خون آنها با ازدواج مجدد پدرم آمیخته نبود!
هماری ، کاکائو و آنا مرا در مدرسه و خانه زحمت می کشند.
سپس یک روز ...
درد غیرمنتظره ، به بیمارستان می روم و خبرهای ناامید کننده می شنوم.
"برادر ... حال شما خوب است ...؟"
خواهرانم که مرا آزار می دهند ناگهان شروع به دوستانه شدن کردند ..؟
حقیقت واقعی سه خواهر چیست؟
عشق کمدی کار جدید
دیدار با کمدی عشق ناامید!