یک داستان دو شهر یکی از معروف ترین رمان های چارلز دیکنز است.
در سال 1775 ، مردی در مسیر خود از لندن به داور ، مربی شبانه را پایین می آورد. این مرد جری کرونچر ، کارمند بانک تلسون در لندن است. او یک پیام برای جارویس کامیون ، مسافر و یکی از مدیران بانک دارد. کامی جری را برای ارسال پاسخ مرموز به بانک می فرستد: "به زندگی بیاد آورد". این پیام مربوط به الكساندر مانته ، پزشك فرانسوی است كه پس از 18 سال حبس از بستری آزاد شده است. به محض ورود كاميون به داور ، او با دكتر دكتر مانته لوسي و مقام او ، خانم پروس ديدار مي كند. لوسی معتقد است كه پدرش مرده است و از اینكه او زنده است ، غفلت می كند. لوری او را به فرانسه می پیوندد تا با پدرش دوباره به هم بپیوندد.
در محله پاریس آنتونی در پاریس ، دکتر منه خدمتکار سابق خود ارنست دفارگ و همسرش ترزا صاحبان یک فروشگاه شراب اقامتگاه داده اند. لوری و لوسی او را در یک کمربند کوچک پیدا می کنند ، جایی که بیشتر وقت خود را صرف ساخت کفش می کند - مهارتی که در زندان آموخته است - که او برای منحرف کردن افکار خود از آن استفاده می کند و برای او یک وسواس محسوب می شود. او در ابتدا لوسی را نمی شناسد اما در نهایت شباهت زیادی به مادرش از طریق چشمان آبی و موهای طلایی بلند خود مشاهده می کند ، رشته ای که او هنگام زندانی شدن روی آستین خود پیدا کرد. لوری و لوسی او را به انگلیس برمی گردانند .. (ویکی پدیا)
ما امیدواریم که شما "داستان از دو شهر چارلز دیکنز" را دوست داشته باشید.